با بی هنری هم می شود پول درآورد!

بهتاش مریض شده حالش خوب نیست همه فکر می کنند نامزدش را ول کرده اما خبر ندارند چرا یک شب از مادرش می خواهد نزدیکش بخوابد نصفه شبی سر درددلش باز می شود و به حرف می آید که نامزدش از یک جای کار تبدیل می شود به یک بلاگر مجازی اذیت کن هر روز با یک جای صورتش ور می رود و فیلم و عکس از خودش منتشر می کند تمام زندگی اش را اینستاگرام و دغدغه های اینستاگرامی می گیرد تا اینکه بهتاش دیگر نمی تواند با او بیرون برود چون هرجا می رود همه نامزدش را با دست نشان می دهند. این چند دقیقه ای از سریال پایتخت بود که می خواست نقد فضای بلاگری را از دهان بهتاش به مخاطب بگوید. یک جور نشان دادن ضدفرهنگ بودن راه و رسم بلاگری های رایج در شبکه های اجتماعی. اما واقعا باید با این پدیده بی هنر رسانه ای شدن چه کار کرد؟ چطور می شود در زمانه ای که پول حرف اول را می زند به نسل جدید فهماند که این راه و رسمش نیست؟
اگر روزی چرخ در شبکه های اجتماعی ما را به صفحات واینر ها و بازیگران اینستاگرامی می رساند که مخاطبانشان را می خنداندند دیگر اوضاع از این قرار نیست. من هم راستش را بخواهید با رسانه ای کردن و نمایش برخی استعداد های شخصی در فضای شبکه های اجتماعی مخالفتی ندارم. در دنیای رسانه زده امروز نمی شود آن قدر سخت گرفت. همین سالار معمولی پایتخت که این روز ها در این سریال خانوادگی حسابی محبوب شده است پیش از این در اینستاگرام استعداد بازیگری اش را به عنوان یک خردسال مازنی نشان داد و بعد هم جذب پایتخت شد. در شبکه های اجتماعی استعداد های طنز و بازیگری فراوانی هست که گروه های مرتبط می توانند آنها را جذب کنند و از فرصت حضور آنها در فضای حرفه ای استفاده کنند. بسیاری از آنها با اینکه درآمد های بدی هم از شبکه های اجتماعی ندارند اما باز دوست دارند در فضای حرفه ای تری کار کنند ولو اگر درآمدشان کمتر باشد.
اما آنچه که مهم است حضور پررنگ چهره هایی است که دارند راست راست جلوی ما و بچه هایمان راه می روند و توی گوششان می خوانند که ببین با بی هنری هم می شود پول درآورد و کسی که پول در می آورد موفق است. حتی اگر تا یک سال قبلش با نامزدش فقط جلوی دوربین رقصیده باشد و روی سر هم پول پرت کنند و یا حتی داستان زندگی شان را سیر تا پیاز راست و دروغ تعریف کنند و حتی جلوی دوربین به هم فحش هم بدهند! باز هم از دل این ملغمه قرار است کلی پول در بیاید چون آخرش لوکیشن رقص های دونفره قرار است تغییر کند و همه چیز به مرور خوب خواهد شد.
چند وقتی است ویدئو های یک خانم محجبه که هربار دارد جلوی دوربین رو به ما با لبخند پهن و گشادی روسری سر می کند و یک آهنگ وایرال شده را می خواند بسیار پربازدید شده است. اگر سری به کامنت ها هم بزنید عده زیادی زیر آن نوشته اند که پوشش این خانم با ادا و اطوارهایش همخوانی ندارد و رفتار او خلاف اسلامیت است. مدافعان و مخالفان این خانم هم زیر این پست ها باهم حسابی درگیر شده اند. از اسلام متحجر تا اسلام آمریکایی به همدیگر دشنام می دهند.
اما واقعیت این است که مسئله مهم هیچ کدام از اینها نیست. مشابه ویدئو های این خانم در شبکه های اجتماعی با حجاب و بی حجاب آن قدر فراوانی دارد که دیگر مسئله مهمی نیست. نمونه باروسری و بی روسری اش و حتی دخترانه و پسرانه اش موجود است. بحران بلاگر های بی خاصیتی که دارند خودشان را توی چشم و چال بچه هایمان می کنند روسری و پوشش های شرعی و غیر شرعی شان دیگر نیست. پس نباید دنبال نفی شان در کتاب های فقه و احکام گشت. ممکن است کسی وجهه شرعی ماجرا برایش اهمیتی نداشت. اینکه سریال هم ساخته شود که آخرش همه این بلاگر ها یا طلاق می گیرند یا دیوانه می شوند هم دیگر کاربرد ندارد. طلاق گرفته های پولدارشده آن قدر زیاد هستند که زندگی جدیدی هم شکل داده اند یا شاید عده ای بگویند یک پولدار جداشده بهتر است از یک فقیر متأهل. آنچه باید جا بیفتد ضد فرهنگ بودن بلاگری های بی خاصیت است.
در دانشگاه استادی داشتیم که می گفت من برای آنکه پول در بیاورم درس نخواندم. چون خیلی ها را می شناسم که درس نخواندند و پول خوبی هم درمی آورند. من درس خواندم که از هر طریقی پولدار نشوم! وگرنه پول را می شود یک جوری درآورد. آنچه پیش روی ماست این است که زیست در شبکه های اجتماعی دیگر سودای دکتر و مهندس شدن را از سر بچه هایمان زیادی درآورده است. اگر روزی در رسانه و برای آموزش می گفتیم همه که نباید دکتر و مهندس شوند و به خانواده ها در این موضوع هشدار داده می شد که برای این موضوع به بچه هایشان فشار نیاورند همین دابسمش های بی خاصیت میلیونی با دندان های فیک سفیدشده دارد توی گوش بچه هایمان می خواند که بی خاصیت بودن پول بیشتری هم دارد.
آنچه که ترسناک است فقهی بودن یا نبودن دابسمش یک خانم بی حجاب یا باحجاب نیست. پسر و دختر بودنش هم فرقی ندارد ترس از آنجایی آغاز می شود که دیگر فرد مفیدی برای کشور بودن و شغل خدمت رسان و مفیدی داشتن در سبد آرزو ها و تلاش های بچه هایمان نباشد.
مقابله با بلاگرنما ها و بی خاصیت های خوش رنگ و لعاب شبکه های اجتماعی دیگر با روش ها و توصیه های قدیمی کارکرد ندارد. دیگر نمی شود مثل گذشته در گوش بچه هایمان بخوانیم که همه اینها فریب های جلوی دوربینی است و پشت دوربین اوضاع اصلاً هم رنگی رنگی نیست. حنایمان در این مورد رنگی ندارد. آن وقت یک بلاگر شمالی را نشانمان می دهند که از خانه ۵۰ متری حالا توی ۲۵۰ متری می نشیند و گالری طلایش را هم افتتاح کرده است. آنچه باید فرهنگسازی شود این است که این قبیل سبک زندگی و زیست اجتماعی حتی اگر آورده مالی هم داشته باشد یک ضد فرهنگ محسوب شود. بی خاصیت بودگی اجتماعی که اگر پول هم روی پول بگذارد و اعیان نشین شود چندش آور باشد؛ مثل کسی که رویش نمی شود بگوید شغلش «شرخری» است حتی اگر توی ویکی پدیایش بنویسند: «دفتر وصول مطالبات» یا در توضیح بیاید: «شخص یا سازمانی است که مال یا وجه مورد اختلاف طلب یا چک و سفته برگشتی یا معلق را با قیمتی ارزان تر می خرد و بدهکار را از راه قانونی و گاه غیرقانونی تعقیب می کند تا وجه مربوطه را به دست آورد.»
با بی هنری هم می شود پول درآورد!
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "با بی هنری هم می شود پول درآورد!" هستید؟ با کلیک بر روی حوادث، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "با بی هنری هم می شود پول درآورد!"، کلیک کنید.